پيری و ضايعه طناب نخاعی 

 

   
   

www.isaarsci.ir

   

 

 

 

 

عقايد زيادی در مورد پيری وجود دارد. اکثر مردم عقيده دارند که دوران پيری دوران بروز بيماريها است، عده ای نيز اعتقاد بر اين دارند که با پيرتر شدن ، فعاليت جسمی و ذهنی فرد کاهش می يابد. سومين گروه نيز معتقدند که در سالخوردگی، کيفيت زندگی انسان به نحو محسوسی کاسته می شود.

بخشی از اين اعتقادات در عدم شناخت دقيق انسان از پيری ريشه دارد و بخشی نيز ريشه در اين عقيده دارد که سالخوردگی را يک پروسه کاملا" منفی می دانند. به اين که شرايط پيری را ، وضعيتی بدون زمينه های منفی نمی دانند. البته نمی توان اين موضوع را انکار کرد که زندگی گذرا و نسبتا" کوتاه است و برای ما ثابت شده که نيروهای بالقوه (داخلی) انسان برای مقابله با پيری بسيار محدودند و تدافع بدن نيز در مقابله با نيروهای خارجی بسيار زيادی که هر کدام به نوبه خود در جهت پيری اثر گذارند، محدود هستند. در واقع، پيری يک پروسه غير قابل پيشگيری است که تمامی انسانها با آن مواجه خواهند شد و ممکن است در سطوح مختلف و در سنين متفاوت و به طرق گوناگون بروز کند اما آنچه مسلم است اين است که پيری حتما" رخ خواهد داد.

متاسفانه، تشخيص پيری طبيعی از مجموعه پيريهای ناشی از پروسه های پزشکی، اجتماعی، محيطی، شيميائی، فيزيکی و روحی - روانی تقريبا" غير ممکن است. برای مثال، مشکلات قلبی، سرطان و حتی تغييرات ظاهری پوست يا تقليل قوای بينائی ميتوانند در اثر افزايش سن و يا به همان صورت در نتيجه تماسهای مواد شيميائی يا تاثيرات محيطی خاص يا مسائل ژنتيکی و عوامل ديگری که ارتباطی با افزايش سن ندارند، نيز بروز نمايند. در حقيقت، عوامل بسيار زيادی هستند که به همان شکل در جهت فعل و انفعال پيری طبيعی عمل می کنند. پس با اين وضعيت، چگونه بايستی پيری طبيعی را از پيری ناشی از ديگر موارد تفکيک نمود؟

اگر چه پيری خود به تنهائی يک موضوع پيچيده است ولی اضافه شدن يک ناتوانی مثل ضايعه طناب نخاعی ، آن را پيچيده تر نيز می کند. در چنين شرايطی علاوه بر فرآيندهای پيری، خود ناتوانی نيز تئوريها، تفکرات و مباحث خاص خود را به دنبال دارد.

از نظر سازمان بهداشت جهانی، مفهومی که برای معلوليت و ناتوانی بيان شده عبارتست از آسيب يا ناهنجاری در ساختمان يا عملکرد يک عضو برای مثال : ضايعه طناب نخاعی در سطح C5 . همچنين در نتيجه هر ناتوانی ، اثرات و محدوديتهائی در اثر آسيب به وجود     می آيد. نظير عدم توانائی در راه رفتن ، لباس پوشيدن يا زندگی مستقل .

از سوی ديگر معلوليت (جسمی يا ذهنی ) ، موانع و محدوديتهای اجتماعی نيز برای فرد می تواند ايجاد کند از جمله عدم توانائی در اشتغال معمولی، بچه دار شدن يا اموری که نيازمند ورود به جامعه است. البته، عمدتا" معلوليت ها يکسری عوارض و ناتوانائی های ثانويه و مشکلاتی را به دنبال خود به همراه دارند که بعد از ناهنجاريهای نخستين بروز    می نمايند.

برخی از اين عوارض، عوارض پزشکی، برخی عوارض فيزيکی و بعضی نيز روانی - اجتماعی هستند. اما تاثير فرآيند پيری و ناتوانی به نحوی است که فرد برای بررسی آن با مفاهيم و مباحث پيچيده زيادی روبرو می شود. لذا تفکيک پيری طبيعی از مشکلات پزشکی و ناهنجاری ها و عوارض آن بسيار مشکل است .

اما چه موقعی يک عارضه ای مثل عفونت مزمن، افسردگی يا درد شانه ها در يک فرد ضايعه نخاعی درست مانند زمان پيری طبيعی ديده می شود؟

البته افرادی که ناتوانی ندارند در سنين پيری ممکن است مشکلات خيلی مشابه هم نداشته باشند . اما چه موقعی علائم و عوارض پيری در نتيجه ضايعه طناب نخاعی نيز ديده می شوند؟ به عبارت ديگر چه وقتی علائم ثانويه پزشکی دقيقا" مربوط به ضايعه نخاعی است و چه موقع اين علائم مربوط به پيری است؟ واضح است که اين عوارض در طولانی مدت وضعيت زندگی افراد را تغيير می دهد و مسائل جانبی مانند طلاق نياز به مراقبت سالمند، از دست دادن شغل، تغيير روابط حسنه و غيره را به دنبال دارد و در کل به مرور زمان ايمنی فرد کاهش می يابد. همچنين عوارض پزشکی مهم، يا مسائل روانی- اجتماعی- که البته قابل درمان نيز هستند- و مباحثی که در دوران پيری مطرح هستند ايجاد می شوند. از سوی ديگر، آيا مبارزه ما با مشکلات حاصله از اين عوارض بيهوده بنظر می رسد؟ يا خير. برای پاسخ به اين سئوالات ، بايستی ما از نحوه تاثيرات آسيب ها در طولانی مدت و نحوه درمان آنها اطلاعات جامعی داشته باشيم.

  • تحقيقات در طول زمان :

در واقع، بحث سالمندی با ضايعه طناب نخاعی يک موضوعی است که فهم دقيق آن مشکل بنظر می رسد. در اين راستا نياز است بطور علمی " چيزهای زيادی " را بياموزيم. در اين باره توجه به تحقيقاتی که در طولانی مدت بعمل آمده اهميت زيادی دارد.

مطالعه گروههای افراد در طول زمان به ما کمک می کند تا ارتباط مباحث مختلف که قبلا" توضيح داده شد درک نموده و از اين طريق عوامل خطر را نيز شناسائی کنيم.

در حقيقت، تحقيقات نسبتا" خوبی در مورد سالمندی در دوران طولانی مدت بعمل آمده است و هزاران نفر طی سالهای متمادی مسائل و تغييرات پيری را دنبال کرده اند. اما از جمله تحقيقات معروفی که بر روی پيری بعمل آمده :

تحقيقات بالتيمور، تحقيقات دانشگاه دوک ( Duke ) و مطالعات فرامنيگهام را می توان نام برد.

در اين ميان، آنچه در تمامی اين تحقيقات اهميت داشته، شناخت فيزيولوژی سالمندی، ارتباط بين پيری و بيماريها، تاثير عوامل خطر روی آسيبهای بدنی يا مريض ها، فرآيند پيری در معلولين و بخصوص در مبتلايان آسيبهای نخاعی بوده است. ولی بطور کلی در مورد نحوه تاثير ضايعه طناب نخاعی بر روی پيری طبيعی بدن مطالعات زيادی صورت نگرفته است.

اخيرا" تحقيقات مختصری در قالب در طرح " مطالعه پيری در افراد مبتلا به ضايعه طناب نخاعی " بعمل آمده است. يکی از مشکلات مطالعه پيری در اين گروه افراد، وسيع بودن درجه آسيب در اين افراد است که بسته به سطح نورولوژيکی يا شدت ناتوانی يا بر حسب سن و خصوصيات فرد و شرايط محيط و غيره، اثرات بسيار مختلفی را بهمراه دارد.

بنابراين، در اين مورد تحقيقاتی مورد نياز بوده است که بتوان بوسيله آن جنبه های کلی يا عوامل خطر رادر تمام زمانها مورد نظر قرار داد. يکی از اولين مراکزی که در اين زمينه تحقيقات طولانی مدتی داشته، مرکزی است در بيمارستان Colorado,Englewood,craig  که تحت نظارت " مرکز آموزش و تحقيقات توانبخشی بريتانيا " تحقيقاتی را روی پيری افراد دارای ضايعه طناب نخاعی انجام داده است. تيم تحقيقاتی که در اين زمينه فعاليت داشته بوسيله 2 مرکز کنترل و پيشگيری بيماريها و در پارلمان انستيتو ملی معلولان و توانبخشی آمريکا نيز مورد حمايت مالی قرار گرفته اند که البته هر دو مرکز نيز در مورد مسائل درمانی پيرترين افراد مبتلا به SCI  کار کرده اند. هر دو مرکز تحقيقاتی در انگلستان استقرار داشتند. يکی در بخش ضايعات نخاعی بيمارستان Stoke Mandeville واقع در Aylesbury و ديگری مرکز ضايعات نخاعی منطقه ای واقع در South Port که بر روی بيش از 800 نفر از افراد ضايعه نخاعی مطالعات طولانی مدتی را انجام داده اند.

به لحاظ زمانی، در بريتانيا سه مرحله تحقيقاتی کامل در سالهای 1990و 1993و 1996 صورت گرفته است. بطوريکه تجزيه و تحليل و تحقيقات دوره زمانی سوم هم اکنون نيز ادامه دارد. افراد انتخاب شده برای اين مطالعه افرادی هستند طی 25 سال پيش ، در اثر آسيبهای نخاعی ناشی از تروما دچار ضايعه شده اند. اين افراد در موقع مجروحيت، سنی بين 15 تا 55 سال داشته اند. بنابراين ، کودکان که نيازهای متفاوتی از بزرگسالان دارند و اشخاص نيز که قبل از آسيب، به مرحله پيری رسيده بودند از اين فاز تحقيقاتی حذف    شده اند. برای مطالعه مناسب و شايسته، افراد آسيب ديده مجبور بودند در يکی از 2 منطقه اختصاصی که از طريق دو بيمارستان سرويس می گرفتند، سکونت نمايند.

اين مسئله بخاطر اين بود که نمونه جمعيت مورد نظر کاملا" در دسترس باشند. در نهايت افراد ضايعه ديده  مجبور بودند طی يک سال بعد از آسيب مورد پذيرش يکی از دو مرکز ضايعه نخاعی قرار داشته باشند و حداقل يکسال بعد از آسيب نيز تحت نظر دو مرکز باقی بمانند. همچنين افرادی که گزارشات بيمارستانی آنها ناقص بود و يا کسانی که در زمان مقرر تحت مراقبتهای درمانی قرار نگرفته بودند از گروه تحت مطالعه جدا شدند تا اطمينان حاصل شود که تحقيقات کاملا" بر اساس مطالعه عوارض، مشکلات و حتی مرگ افراد و بر پايه ی پروسه سالمندی با آسيب های اوليه صورت می گيرد.

در نهايت 834 نفر بطور مشخص جهت مطالعه شناسائی و تائيد گرديدند. در مطالعه جمعيت انتخاب شده از افراد آسيب نخاعی تعداد مردان بيشتر از تعداد زنان بوده است.    (به نحوی که حدود 87 درصد را مردان تشکيل داده اند. ) تقريبا" نزديک به نيمی از افراد   (يعنی حدود 42 درصد ) در سنين بعد از دوره نوجوانی آسيب ديده اند: بهر حال اکثريت افراد ضايعه نخاعی در گروه هدف سنی بين 25 و 34 سال داشته اند. تقريبا" 2/3 افراد پاراپلژی (فلج پاها ) و 1/3 بقيه نيز تتراپلژی ( فلج دست و پا ) بوده اند. مطالعه آمارهای موجود، دقيقا" تغييراتی که در نتايج حاصله از چندين دهه قبل وجود داشته را نشان می دهد.

در گزارشات پزشکی تمامی اعضای گروه تحت مطالعه، ميزان تغييرات ايجاد شده ( که از مهمترين موارد تحت تحقيق هستند ) بصورت تاريخچه و مباحث مهم پزشکی و بهداشتی مرتبا" تحت نظر قرار گرفته است. همچنين آمارهای حياتی و گزارشات مرگ بريتانيا بعد از سال 1990 نيز مورد بررسی قرار گرفته است.

412 نفر از 834 نفر بعد از آن سال زنده مانده بودند که با 352 نفر از کارکنان درسال 1990 بطور موفقيت آميزی ارتباط برقرار شده بود که 282 نفر ( حدود 80درصد ) از آنها با مطالعه مجدد و بيشتر موافق بوده اند. اين افراد تحت مطالعاتی شامل معاينات فيزيکی، سنجش ميزان توان حرکیت، تست های حساسيت عضله و توان عضلانی، الکترو کارديوگرام، عکسبرداری قفسه سينه، آزمايشات کامل ادرار و خون و ارزيابی ظرفيت حياتی قرار    گرفته اند.  همچنين بررسی دقيقی از وضعيت بهداشتی و مشکلات آنها در طی يک دوره زمانی معين بعمل آمده است و علاوه  بر اين با شيوه های مختلفی نسبت به سنجش وضعيت روانی و ميزان رضايتمندی از زندگی و کيفيت آن اقدام شده است. سه سال بعد، 227 نفر مجددا" تحت معاينات و فرآيندهای ارزيابی قرار گرفته اند. اين بار، سطح افسردگی و استرس فرد نيز اندازه گيری شده و همچنين مصاحبه ای نيز با همسران آنان صورت گرفته است. در واقع آنچه که طی اين تحقيقات دنبال شد نظر کلی و مطالعه وضعيت فرد در طول دوره زمانی طولانی و معينی بوده است.

  • ميزان های مرگ و علل مرگ :

اطلاعات مربوط به مرگ از طريق مطالعه گزارشات پزشکی و ارتباط با " اداره آمار و سرشماری جمعيت بريتانيای کبیر" مورد بررسی دقيق قرار گرفته است. بررسی مطالعات نشان می دهد که در افراد SCI نسبت ميزان مرگ و مير نسبت به عامه جمعيت بيشتر بوده است. در مورد 20 ساله ها ميزان مرگ ( به نسبت 7/2 در 1000 ) بوده که اين مقدار نسبت به جمعيت افراد سالم نظير آن 8 برابر بوده است. ( 9/. در 1000) و تا سن 70 سالگی، ميزان مرگ در جمعيت SCI  تا 75/1 در 1000 افزايش يافته است. و اين در حالی است که اين مقدار تنها يک تا 1/5 برابر بزرگتر از 70 ساله های جمعيت عامه ( که 50/2 در 1000) است و در واقع يک کاهشی را در نسبت مرگ و مير آنان نشان می دهد. بهر حال نسبت های مرگ نزد افراد پيرتر و افرادی که مدت بيشتری دارای صدمه بوده اند مورد توجه قرار گرفت.

از ميان 834 نفر، کسانيکه تا قبل از سال 1990 فوت کرده اند. مشکلات کليوی و دستگاه ادراری - تناسلی مهمترين عامل مرگ و مير بوده است که در واقع 24 درصد علت مرگ و مير را شامل می شده که اين علت اساسا" در مقايسه با جمعيت عامه نسبت خيلی بالاتری است. مشکلات قلبی - عروقی دومين عامل منجر به مرگ و مير بوده و 23 درصد مرگ و ميرها را تشکيل می دهد. اين مشکلات شامل حملات قلبی، سکته و ديگر عوارض قلبی و عروقی بوده است. ميزان مرگ و مير ناشی از بيماريهای قلبی عروقی در مقايسه با ميزان آن در جمعيت عامه نيز کمی بيشتر بوده است. بهر حال آمارها نشان می دهند که مرگ و مير در افراد ضايعه نخاعی در سنين پائين تری ايجاد شده است.

علل تنفسی حدود 14 درصد از کل مرگ ها را تشکيل داده و ميزان مرگ ناشی از بيماريهای تنفسی ميزان بالاتری را نسبت به جمعيت عامه داشته است. ساير علل مرگ و مير از جمله صدمات بدنی، سرطان، سپتسمی و غيره نسبت بسيار کمتری در مقايسه با ساير عوارض را دارند.

بين سالهای 1990 و 1993 حدود 15درصد ديگر از جمعيت هدف فوت نموده اند. علل مرگ آنان نيز تقريبا" شبيه به علل فوت افرادی بوده که تا قبل از سال 1990 فوت نموده بودند از جمله بيماريهای قلبی عروقی، پنومونی، سپتمسی ، سرطان و خودکشی. در مجموع ليست آمار ارائه شده اين مرکز بسيار شبيه به ليستی بود که بوسيله انجمن ملی ضايعات نخاعی آمريکا گزارش داده شده بود و در مورد افرادی که بيش از 5 سال ضايعه داشته و فوت نموده بودن صدق می کرد.

گزارشات بقيه افرادی که زنده بوده اند و برای تعيين تغييرات مورد معاينه قرار گرفته بودند نيز مورد بررسی دقيق قرار گرفت. در ميان افراد گروه هدف، با توجه به جنسيت، مدت زمان پس از آسيب ، شدت ناتوانی ، افرادی فوت شده ای وجود داشتند که الکل بيشتری مصرف نموده بودند و يا افرادی بودند که مدت زمان طولانی تری سيگار می کشيدند. اين افراد طی معايناتی که در سال 1990 از آنان بعمل آمده بود دارای ظرفيت های ريوی کمتری بودن و علائم هيدرونفريس شديد در آنها وجود داشت. بررسيهای دقيق بر روی مطالعات سال 1990 نشان می دهد که در ميان افراد فوت شده ، کسانی بودند که دوست  نداشتند از ديگران کمک بگيرند يا به عبارتی افرادی بودند که از اجتماع گريزان بودند و خودشان را در مقايسه با ساير افراد دارای سالمتری کمتری می دانستند. در هر صورت، اين افراد سالهای قبل از مرگ خود را به عنوان " سالهای غم انگيز عمر خود " توصيف کرده اند.

  • ميزان شيوع: بيماری ها وعوارض : 

اطلاعات مربوط به ميزان شيوع بيماريها، عوارض آنها و مشکلات پزشکی از طريق مصاحبه با افراد، جمع آوری و بعداز معاينات فيزيکی که توسط متخصصين SCI  و پزشکان تشخيصی و تست های آزمايشگاهی بعمل آمده ، طبقه بندی گرديده است. در اين راستا گزارشات پزشکی مربوطه از لحظه های ابتدای پذيرش بيمار و طی دوران سالهای بعد از آن تاکنون مورد بررسی دقيق گرفته اند.

نتايج حاصل از بيش از 27000 تحقيق، مطالعه و اقدامات بعمل آمده درسال 1990 مورد ارزيابی قرار گرفته است و بين سالهای 1990 و 1993 نيز 2/636 تحقيق و مطالعه ديگر ثبت و بررسی شده است.

تا سال 1990 ، بيشترين عارضه ای که نزد اين افراد وجود داشته ، زخم های فشاری بوده که وقوع آن 23/1 درصد در سال گزارش شده است. به علاوه تحقيقات نشان داده که احتمال وقوع زخمهای فشاری به ازای هر 10 سال افزايش سن ( بعد از سن 30 سالگی ) افزايش می يافته است ولی با گذشت بيشتر زمان از وقوع ضايعه احتمال وقوع آن کمتر ميشود. اين مسئله به ظاهر متناقض است ولی ظاهرا" نظر بر اين است که زخمهای فشاری نزد افراد مسن تر که حتی در دوره های زمانی کوتاهتر آسيب ديدگی داشته اند. نسبت به افراد جوان که در دوره های طولانی تری آسيب ديدگی داشته اند بيشتر است.

عفونت دستگاه ادراری و مجموعه علائم کلينيکی آن ، دومين عارضه ای بوده که مورد توجه قرار گرفته و ميزان وقوع سالانه آن تا قبل از سال 1990، 20 درصد بوده است. ميزان وقوع عفونتها نزد افراد SCI  و آنهم بعد از سن 60 سالگی افزايش تاسف آوری را نشان داده است. همچنين بين 10 تا 30 سال بعد از آسيب نيز افزايش مختصری در آمار وقوع عفونتها ديده می شود.

مقايسه افرادی که فوت شده بودند با افرادی که زنده بودند نشان می داد که در کل ميزان وقوع عفونتهای ادراری خيلی زياد نبوده است. بين سالهای 1990 و 1993 ، ميزان وقوع زخمهای بستر و عفونتهای ادراری برعکس شده است و عفونت ناحيه ادراری نسبت به زخمهای بستر شايعتر شده است.

با وجود آن که ميزان فراوانی ساير عوارض نزديک به ميزان فراوانی زخمهای فشاری و عفونتهای دستگاه ادراری نبود، ولی هميشه در موقع بررسی افراد تحت مطالعه، گروه بندی اين عوارض نيز بر اساس شدت ضايعه، سن و طول مدت ضايعه صورت گرفته است.   در درجه اول، برخی عوارض با توجه به نوع ضايعه عصبی با مطرح هستند مثلا" اشخاص تتراپلژی ( فلج دست و پا ) با احتمال بيشتری نسبت به افراد پاراپلژی يا افراد با ضايعات سطحی تر در معرض عفونتهای ريه ، اسپاسيتيتسی، احساس دردهای شکمی و عوارض عمومی قرار دارند.

همچنين احتمال بروز سنگهای مثانه و نياز به عمليات سونداژ نزد اين افراد نسبت به بقيه 2 برابر است و اکثر گزارشات عفونتهای دستگاه ادراری در رابطه با اين افراد ارائه شده است. از سوی ديگر در مورد افراد دارای پاراپلژی نيز عوارضی نظير مشکلات عضلانی - اسکلتی از جمله سفتی و درد مفاصل ، همچنين زخمهای فشاری، اسهال و يبوست بيشتر ديده می شود. در مورد افراد با ضايعات سطحی غالبا" مشکلات حرکتی ( راه رفتن) و مشکلاتی از جمله شکستگی ها، Cystitis  و تغييرات حرکتی- حسی دیده می شود.

از سوی ديگر، برخی عوارض با افزايش سن مطرح هستند. مشکلات مربوط به سيستم عصبی ، مسايل داخلی و قلبی ، پنومونی، اتلکتازی (افت ناقص يا کامل شش ها ) ، مشکلات کليوی ، ضعف، سردردها از جمله اين عوارض هستند.  همچنين احتمال بروز علائم زخمهای فشاری نزد افراد مسن با توجه به طول مدت ضايعه بيشتر است.

بالاخره اينکه، عوارضی  هستند که نسبت به طول مدت ضايعه مطرح می باشند. از جمله ميزان مشکلات عضلانی- اسکلتی ، همچنين آبسه های مقعد و مشکلات خونريزی و عوارض دستگاه تناسلی - ادراری مردان .

در سال 1990 با توجه به اطلاعات حاصله از فعاليتهای تحقيقاتی تاثير 2 موضوع سن و طول مدت ضايعه در بررسی عوارض مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است: کسانی بودند که هم سن بالا داشتند و هم طول مدت ضايعه  در آن ها نسبتا" طولانی بود، اين افراد عوارض گوارشی ( معدی- روده ای ) نظير مشکلات سيستم هضم، اسهال يا يبوست ، اختلالات معده و تهوع و استفراغ را تجربه کرده بودند. به علاوه عوارض تناسلی - ادراری نظير دفع سنگهای کليوی يا مثانه، پروسه های سونداژ، پيلونفريت يا نارسائی کليه نيز در اين گروه ظاهر شده بودند . از عوارض ديگر با افزايش سن و گذشت زمان ضايعه مطرح بوده اند ميتوان به بيماريهای عفونی ، تئوپلاسمی ، افت توان حسی - حرکتی ، مشکلات تنفسی و قلبی عروفی و شکستگی ها و دررفتگی ها اشاره نمود.

در نهايت ، مطالعه کل افراد گروه هدف، نشان داد که زخمهای فشاری و عفونتهای دستگاه ادراری شايعترين عوارض هستند که هم با افزايش سن و هم با گذشت زمان ضايعه تقريبا" با يک درصد مساوی شيوع دارند. با در نظرگيری ساير عوارض ضايعه طناب نخاعی که در طولانی مدت بروز می نمايند از جمله کاهش توان جسمی و يا کاهش استقلال فيزيکی فرد، 22 درصد از افراد نمونه تحت مطالعه دارای زخمهای فشاری و عفونتهای دستگاه ادراری بودند. از لحاظ تخصص، تقليل توان جسمی به اين صورت تعريف شده است که فرد طی روز بيش از يک ساعت به کمک ديگران نياز داشته باشد. با توجه به آمارهای موجود در برنامه مطالعاتی ، سطح استقلال فرد از اهميت کمتری نسبت به ساير موضوعات برخوردار بوده است.

در 1/4 از آندسته افرادی که به کمک ديگران نياز داشتند به مرور زمان خستگی مفرط و ضعف در آنان افزايش يافت. در 25 درصد ديگر عوارض پزشکی خاص ديگری به وجود آمد.    در 18 درصد درد و سفتی مفاصل بروز کرد و 14 درصد بدليل عوارض ديگر و مسئله سن نياز به کمک داشتند. فقط 5 درصد بدليل اضافه وزن نياز به کمک بيشتری داشتند به نحوی که در تقريبا" 40 درصد از 62 نفری که اضافه وزن پيدا کرده بودند در فعاليتهای روزمره با مشکل جدی مواجه شدند.

در يکی از گروههای تحت مطالعه، دسته ای از افراد که بطور ملاحظه ای نيازمند کمک بودند. اين افراد از درد شانه، اضافه وزن و تغييرات استخوانی بدن نظير کوژپشتی ( به چپ يا راست ) شکايت داشتند. بطور کلی، با وجود عوارض فوق الذکر، عامل سن مهمترين عامل بوده که نياز فرد را بيشتر کرده است. به نحوی که کسانی که بطور متوسط سن آنان 6 سال بيشتر بوده ، کمک بيشتری را احساس می کردند.

کسانی که دارای پاراپلژی بودند، در جابجائی های ويلچر بيشترين مشکل را داشتند و لذا نيازمند بيشترين کمک بوده اند. از سوی ديگر افرادی که دارای تتراپلژی بودند، د رحرکات اوليه خود و سپس در نقل و انتقال و اياب و ذهاب به کمک بيشتری نيازمند بوده اند.

مطالعات نشان داده که وابستگی فيزيکی افراد بين سالهای 1990 و 1993 کاهش بيشتری داشته است. اين مسئله يعنی وابستگی فيزيکی، با تغييرات حاصله در شاخهای يک نمودار تحت عنوان " ابزار گزارش و ارزيابی ناتوانی کرايگ ) تعيين گرديده است. در واقع اين نمودار ابزار کمی است که وضعيت اجتماعی فرد را در 5 موضوع کلی شامل : قابليت حرکت، اشتغال ، توان هماهنگی با جامعه، خودکفائی اقتصادی ، استقلال فيزيکی مورد سنجش قرار می دهد. همچنين شاخصهای ديگر نيز در اين نمودار دارای سير نزولی     بوده اند که ميزان نقش اجتماعی و نقش ارتباطی افراد را با ديگران اندازه گيری ميکرده اند.

  • بهداشت عمومی و رضايتمندی زندگی :

بطور کلی مطالعات بعمل آمده تنها به مطالعه جنبه های پزشکی و عوارض جسمی منحصر نمی شده است.

اولا" عليرغم تعداد زيادی از شکايات واصله و سير نزولی عملکرد جسمی فرد، ظاهرا" غالب افراد دارای وضعيت بهداشتی خوبی بودند.

در سال 1990 ، بيش از 25 درصد گزارشات ، وضعيت بهداشتی مطلوبی را توصيف کرده اند و طی سه سال بعدی نيز ، وضعيت بهداشتی بهبود يافته است به نحوی که طی تحقيقات سال 1993 حتی بيش از 83 درصد گزارشات ، وضعيت بهداشتی را رضايت بخش عنوان نموده اند. به نحوی که سن افراد، طول مدت ضايعه، وضعيت نورولوژيکی فرد تاثير قابل ملاحظه ای بر روی يک جنبه يا جنبه های ديگر عوارض مورد مطالعه نداشته اند. فقط يک زير گروه گزارش شده است که بين سالهای 1990 و 1993 از نظر بهداشتی در وضع بدتری قرار داشته اند و آنهم کسانی بودند که بيش از 40 سال از زمان آسيب ديدگی آنان       می گذشته است.

ثانيا" عليرغم تمامی شکايات پزشکی و بر اساس مطالعات انجام شده، غالب افراد از زندگی خود رضايتمندی داشته اند و در پاسخ به صريح ترين سئوال مطرح شده " يعنی سطح کيفيت زندگی شما چگونه بوده است؟ : خيلی ضعيف، ضعيف، خيلی خوب، عالی " 74 درصد افراد جوابهای خيلی خوب يا عالی را ارائه کرده اند. در هر صورت مطالعاتی انجام شده که نشان می دهد:

تنها 56 درصد افراد که از 20 سال پيش عارضه داشته اند کيفيت زندگی خود را خوب يا عالی در نظر گرفته اند. 24 درصد از افراد تحت مطالعه نيز کيفيت زندگی خود را طی 20 سال گذشته با سير نزولی و ضعيف و خيلی ضعيف رده بندی نموده اند. البته تنها 4 درصد از افراد تحت مطالعه در سال 1990 مورد بررسی قرار داشته اند . لذا در مجموع آندسته از افراد تحت مطالعه که سطح زندگی خود را بدتر مطرح کرده اند افرادی هستند که طی بيش از 30 سال آسيب ديدگی داشته اند.

معمولا"، تعريف سطح بهداشت و کيفيت زندگی نسبی بوده است. بطور کلی ، عموما" کسانيکه وضعيت بهداشت زندگی خود را خوب گزارش کرده اند شاخصهای سطح کيفيت زندگی، رضايتمندی زندگی و خوب زيستن آنان دارای نموداری بالاتر است و معمولا" در سطوح پائين تر، شاخصهائی از استرس و افسردگی قرار داشتند.

با اين وجود در مطالعه کلی گروه هدف، شاخصهای وضعيت بهداشتی و کيفيت زندگی نسبی در طول زمان کاهش داشته است به عنوان مثال نمودار شاخصهای رضايتمندی زندگی، بين سالهای 1990 و 1993 سير نزولی داشته اند. همچنين سطح سلامتی طی يک دوره سه ساله نيز رو به کاهش داشته و شکايات افراد تحت مطالعه بيشتر بصورت افزايش ميزان شاخصهای سلامت روانی ( از جمله احساس ملالت، دلتنگی و بی قراری و بی صبری ) مورد توجه بوده است.

بهر حال ، بنظر میرسد که زمان اثر مثبتی روی استرس داشته است. در تحقيقات انجام شده به سال 1993، افراد تحت مطالعه ای که پير بودند و کسانيکه مدت طولانی تری در معرض ضايعه بودند حداقل استرس را داشته اند، در حاليکه آندسته که معلوليت شديد داشتند يا ناراحتيهای عصبی شديدتری داشتند، درمعرض بيشترين استرس قرار داشته اند. با اين وجود، در مطالعه کل گروه ، افراد SCI  استرس کمتری ( مخصوصا" از نظر عصبی و احساس ناتوانی ) نسبت به همسران سالم خود داشتند. در مطالعات تکميلی اين افراد، در سال 1993 منحنی سطح استرس مورد بررسی قرار گرفت. در اين منحنی شاخصهای مربوط به افسردگی نزد افرادی که مدت طولانی تری ضايعه داشتند کمترين سطح را داشت و وقتی مقايسه ای با همسران سالم آنان صورت گرفته مشاهده گرديد که افراد SCI علائم افسردگی کمتری راداشته اند. در نهايت در مورد نيازها و اولويتهای ارزيابی شده که از پرسشنامه مربوط به نيازهای فردی و کيفيت زندگی بدست آمده ، مواردی گزارش شده اند که بر اساس آنها مسئله ارتباط با خانواده و نيازمندی آنان به يادگيری از اهميت           فوق العاده ای برخوردار بوده است.

  • ارتباط عوامل مختلف با يکديگر : تعيين فاکتورهای خطر

طی کوششهای بعمل آمده جهت پيش بينی عواقب مختلف ضايعه طناب نخاعی در     دوره های طولانی مدت ، تقريبا" تمامی اطلاعات توصيف شده برای تعيين انواع خطرات که گروه تحت مطالعه در معرض آن قرار دارند مورد استفاده قرار می گيرند. نحوه کارکردن با گروه هدف، متخصين بهداشت و کارشناسان مختلف ، عوارض مختلف مانند زخمهای فشاری، درد شانه ، يا کاهش رضايتمندی زندگی همگی در نظر گرفته شده بودند. برای هر کدام از موارد نيز پيش بينی بالقوه ای مد نظر قرار گرفته شده بود. برای مثال ، چاقی مفرط و سن دو عاملی که احتمالا" با زخمهای فشاری، طول مدت ضايعه، وضعيت اقتصادی و افسردگی مرتبط هستند، همگی در کاهش سطح رضايتمندی زندگی تاثير داشته اند.

طی مطالعات سال 1990، در هر مورد تحقيقات ، ارزش بکارگيری ابزارهای مختلف روانی- اجتماعی، پاسخ به سئوالات تحقيق، و ديگر اطلاعات جمع آوری شده، مورد بررسی قرار گرفت. و در مورد عوارض پزشکی ، عواقب عملکردی يا روانی- اجتماعی و يا مشکلاتی که در سال 1993 ظاهر شدند حدسهائی زده شده بود. با اين وجود 2 روش رگرسيون            ( بررسی تدريجی بيماری و نشانه های آن ) مورد استفاده قرار گرفته شده بود:

1-رگرسيون حسابی ( منطقی )  برای بررسی عواقب دو جانبه نظير آندسته مواردی که با حضور يا غياب شرايط اندازه گيری می شود و 2 رگرسيون خطی برای بررسی عواقب مداوم نظير آندسته از عوارض مختلف روانی - اجتماعی که در آنها طيف وسيعی از شاخص ها تاثير گذار بوده اند. هر مورد بطور تخصصی جهت پيش بينی عارضه خاص برای فرد و بر اساس فاکتورهايی که از 3 سال زودتر مورد توجه قرار گرفته بودند استفاده می شده است. تعدادی از عوامل خطر که شناسائی و مشخص شده ، به صورت زير توصيف شده اند.

  • زخمهای فشاری: شرايطی که افراد SCI  را در معرض زخمهای فشاری قرار ميدهند:

افراد پارپلژی احتمالا" دارای زخمهای فشاری بيشتری از ساير افراد SCI هستند:

در سال 1993 آندسته افرادی که دارای زخم فشاری ( در هر جا و با هر شدتی ) بودند با احتمال بيشتری در معرض وجود يک زخم جديد قرار داشتند.

در سال 1990 مطالعه افرادی که دارای حرکات طبيعی پاها بودند يا قسمتهای انتهائی دستها و پاهای آنان طبيعی بود نشان داد که آنان 3 برابر کمتر در معرض خطر زخمهای فشاری قرار داشتند.

در سال 1993 افرادی که بيکار بودند زخمهای فشاری بيشتری نسبت به افرادی داشتند که در سال 1990 در حال کار کردن بودند.

  • درد اندامهای فوقانی دست ها و پاها :

همچنين درد بازها و شانه ها در سال 1993 نسبتا" قابل پيش بينی بود:

افرادی که در قسمتهای سلامت روانی- اجتماعی شاخصی در سطح پائين داشتند، بعد از گذشت 3 سال درد قسمتهای فوقانی دست در آنها بيشتر ديده می شد.

افرادی که قبلا" از درد قسمتهای فوقانی دست شکايت داشتند، در سال 1993 بيش از 2 برابر احتمال بروز دردهای مذکور در آنان وجود داشت.

همچنين محدوديتهای حرکتی نيز احتمال بروز درد قسمتهای فوقانی دست را بعد از 3 سال بيش از 2 برابر کرده بود.

  • رضايتمندی از زندگی :

یکسری از عوامل که بر رضايتمندی افراد از زندگی خود تاثير داشتند، از طريق شاخصهای مربوطه قابل اندازه گيری بودند:

افرادی که در سال 1993 بيشترين رضايتمندی از زندگی را داشتند افرادی بودند که جوانتر بودند، سلامت روانی- اجتماعی بهتری داشته، و از نظر مالی نيز در وضعيت بهتری قرار داشتند.

در مطالعه گروه، افرادی که در سال 1993 بيشترين رضايتمندی از آنان گزارش شده بود شامل افرادی بودند که در سال 1990 از نظر اجتماعی فعالتر بودند، همچنين خستگی کمتری داشتند و نيز افرادی که اضافه وزن کمتری داشتند.

  • کاهش وابستگی فيزيکی :

در ميان افراد پاراپلژی ، با افزايش سن يک سير نزولی در استقلال فرد گزارش شده است.

تغييراتی که در تجهيزات پزشکی اعمال شد باعث گرديد در سال 1993 وابستگی های افراد کمتر شود.

داشتن سوندهای ماندگار يا اجبار در تغيير برنامه کنترل مثانه باعث شد که يک سير نزولی درعملکرد فيزيکی افراد پاراپلژی ايجاد شود. بالاخره، افرادی که بعد از 3 سال خسته گزارش شده بودند افرادی بودند که از نظر استقلال عملکرد فيزيکی ، توان کمتری داشتند.

  • خستگی:

علامت و مجموعه علائمی از خستگی قابل پيش بينی بود:

افرادی که در سال 1993 به عنوان خسته معرفی شده بودند کسانی بودند که در سال 1990 نيز در آن گزارش قرار داشتند. اين افراد در سال 1990 فشار خون کمتری داشتند.

افرادی که از نظر سلامتی در سطح پائين قرار داشتند ( افرادی بودند که معمولا" در سال 1990 نيز به لحاظ بهداشتی و سلامتی احساس خوبی نداشتند ) کسانی بودند که از نظر تستهای روانی- اجتماعی در سطح پائين تری قرار داشتند و در سال 1993 به عنوان افراد خسته گزارش شده بودند.

  • نتيجه گيری :

در نتيجه گيری کلی، هدف " مرکز تحقيقات و آموزش توانبخشی " از بررسی موضوع پيری افراد ضايعه نخاعی ، تعيين مشکلات سالمندی اين افراد و نحوه برخورد با آنها، خصوصيات آنان و توضيح ويژگيهای افراد تحت مطالعه بود. تحقيقاتی که بعمل آمده برای پزشکان و روانپزشکان بالينی که در مورد پيری افراد SCI  کار می کنند مفيد بوده است حتی موقعی که اين تحقيقات در مراحل اوليه خود بود . برای مثال ، با توجه به تحقيقات بعمل آمده، موارد زير پيشنهاد شده است:

غالب خطراتی که افراد سالم با آن مواجه هستند به همان نسبت ( و يا بيشتر ) افراد SCI نيز با آن مواجه اند . برای مثال احتمال وقوع مشکلات قلبی عروقی درافراد SCI با افراد عادی خيلی مشابه است، در حاليکه خطر اين نوع عوارض در ميان افراد ضايعه نخاعی ممکن است به مرور زمان افزايش يابد. گر چه اين اطلاعات در واقع نشان می دهد که چنين ضايعاتی يک معضل جدی هستند. اما گستره (وسعت ) خطرات را مورد توجه قرار         نمی دهند. ( مثلا" يک خطر می تواند از 10ها عامل بارو نکردنی ناشی شود ) .

يکسری شرايط خاصی بيشتر با سالمندی مرتبط هستند و يکسری نيز با طول مدت ضايعه. برای مثال زخمهای فشاری و مشکلات ريوی بيشتر باافزايش سن تطاهر می يابند.          و افراد پيرتر، حتی اگر مدت آسيب ديدگی وی طولانی نباشد، بيشتر در معرض خطر قرار دارند فهم اين مسئله به پزشکان بالينی حتی قبل از بروز خطر کمک خوبی خواهد کرد.    به همين شکل اطلاع از اينکه ، مشکلات عضلانی- استخوانی به طول مدت ضايعه بيشتر از سن بستگی دارد کمک می کند که پزشک نيازهای ديگر فرد را پيش بينی کند.

اطلاع از مباحث، خصوصيات و رفتارها درهر مرحله زمانی، نسبت به مرحله زمانی بعدی کمک می کند که روشهای حياتی برای پيشگيری از عوارض را بتوان پيش بينی کرد. عوارضی که خيلی مشخص و واضح بنظر می رسند ( نظير زخمهای فشاری يا دردهای بخش فوقانی دست در سال 1990 نيز همانند سال 1993 ) قابل پيش بينی بودند ).        می فهمانند که بروز اين عوارض دور از انتظار نيست در اين شرايط تغيير در رويه و رفتارها نياز است البته اگر روال طبيعی از مسير خود خارج شده باشد.

يافته های تحقيقاتی به ما نشان می دهد که رضايتمندی از زندگی و کيفيت آن موضوعات حياتی هستند که نه فقط از نظر کلی به سطح يا شدت ناتوانی بلکه به ميزان عوارض پزشکی بستگی دارد. لذا هر کدام از آنها بنظر می رسد در پيش بينی از عوارض احتمالی آينده نقش خيلی مهمی داشته باشند. موضوعات ديگری که مبهم هستند ( از جمله خستگی ) نيز در پيش بينی عوارض آتی موثر هستند.

آنچه مسلم است اين است که ، عوارض کلينيکی خستگی، همچنين افسردگی، يا کاهش رضايتمندی زندگی نبايستی ناديده گرفته شوند. عدم شناخت و عدم درمان عوارض ممکن است منجر به صرف هزينه بالا شده يا فرد مجبور شود با عارضه ايجاد شده خود راتطبيق دهد.

در نهايت ، تحقيقات بعمل آمده ( مخصوصا" آندسته مطالعاتی که مربوط به کيفيت زندگی می شود ) به ما نشان می دهد آنطور که بسياری از مردم به آن اعتقاد دارند سالمندی يک پروسه کاملا" منفی محسوب نمی شود.

لذا اين اطلاعات به ما نشان می دهد که عليرغم مشکلات ظاهری و عوارض بهداشتی پيری به آن بدی که مردم تصور می کنند نيست. افرادی هستند که سالمندند ولی با داشتن ضايعه طناب نخاعی نسبت به زندگی احساس خيلی خوبی هم دارند و از زندگی خود خيلی شاد و از زنده بودن خوشحال هستند.

 

تهيه كنندگان  مقاله :

 مدير آموزش   kennethA.Gerhart,M.S
مدير مركز تحقيقات   Susan W.charlifus MA
محقق   Robert R.mevter M.D
معاون مركز تحقيقات   David A. weitzenkamp ph.d
 مدير  تحقيقات توانبخشي و سالمندي  افراد ضايعه نخاعي   Gale .G.Whiteneck ,ph.D

http://www.spinal-injury.net/ageing-spinal-cord-injury.htm

                                        

****

 منبع : مقاله " پيری و ضايعه طناب نخاعی " - تهيه كننده : مركز تحقيقات توانبخشي بيمارستان  Craig  - ترجمه : عباس كاشي -مركز ضايعات نخاعي  جانبازان -تيرماه 1385

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

 

 

براي اطلاع از به روز رساني سايت  مشترك  شويد

 
 





Powered by WebGozar

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان

 مهرماه  هزار سيصد و هشتاد و چهار

info@isaarsci.ir

Copyright © 2005  Isaarsci  Website . All rights reserved