دكتر باري گلداستين ( Barry Goldstein) عضو انجمن توانبخشي و دستيار
مركز پزشكي هاربورويو و مشاورعالي گروه سياست گذاري انجمن ضايعات نخاعي VA
مي گويد:" تا بعدازجنگ جهاني دوم ميزان مرگ وميرهاي بعداز آسيب نخاعي خيلي
زياد بود". درطول 50 سال گذشته توسعه آنتي بيوتيكها ، انتقال خون، و پيشرفت
ساير درمانهاي پزشكي و جراحي، باعث شده اند تا پيش آگهی بعدازضايعات نخاعي
تاحدودزیادی تغييرپيدا كند. امروزه افرادمبتلا به آسيبهاي نخاعي عمر طولاني
تري نسبت به گذشته دارند. ولي ما اطلاعات خيلي زيادي درموردآنچه كه
برافرادي كه چندين دهه زندگي كرده اند و با وجود ضايعه نخاعي به سنين 70
-80 سالگي رسيده اند نداريم، چراكه اين افراد درواقع اولين گروهي هستندكه
به سن سالمندي خودرسيد ه اند".
دكتر گلداستين مي گويد: "درحال حاضرمشكلات اسكلتي- عضلاني از شايعترين
عوارض ناتواني درايالات متحده محسوب مي شوند،به طوري كه ميزان شيوع آنها از
بيماريهاي قلبي و سرطان هم بيشتر شده است و هم اكنون ميزان شكايات و
مراجعات سرپائي به مطب پزشكان به دليل ناراحتيهاي مذكور بيشتراز ساير
مشكلات قلبي مي باشد". مطالعات نشان مي دهندكه ناراحتي هاي اسكلتي- عضلاني
دومين دليل براي مراجعه افراد نزدجراحان و سومين علت براي مراجعه به پزشكان
خانواده و چهارمين دليل مراجعه به متخصصين هستند.
تمامي بافتهاي تشكيل دهنده دستگاه اسكلتي- عضلاني اعم از تاندونها،
استخوانها، رباطها و ماهيچه ها با افزايش سن طبيعي واز شروع دوران بزرگسالی
و درتمام مدت زندگي دچارتغييرات مي شوند. اين تغييرات در افرادسالم جامعه
به خوبي موردمطالعه قرارگرفته اند ولي " اطلاعات ما درمورد وضعيت اسكلتي –
عضلاني بعدازآسيبهاي نخاعي خيلي كم است".
افراد نخاعي با افزايش سن خود مشكلات شايعي را تجربه مي كنندكه درواقع به
دليل بالارفتن سن بر عوارض حاصل از ضايعه نخاعي آنان اضافه مي شوند .دكتر
گلداستين هم مطالعات خودرابرروي اين موضوع به خصوص برروي عوارض اسكلتي –
عضلاني بعداز ضايعات نخاعي متمركزكرده است .اومي گويد:"عوارض اسكلتي-
عضلاني بعداز آسيب هاي نخاعي خيلي شايع هستند ، هم به اين دليل كه آنها با
افزايش سن ايجادمي شوند وهم اينكه افرادنخاعي عوامل خطر مربوط به ايجاد
آنها را دارند. اطلاعات نه چندان زياد ما هم نشان مي دهندكه اكثريت
افرادنخاعي درطول زندگي خود داراي مشكلات عضلاني – استخواني هستند.براي
مثال درددرنواحي گردن، پشت وشانه ها دربيش از سه چهارم جمعيت افرادنخاعي
گزارش شده است. درد شانه درافرادي كه سالهاي متمادي ازويلچرهاي دستي
استفاده مي كنند،نسبت به كساني كه بطورمكرر با دستهاي خود كارهاي سنگيني
انجام مي دهند مانند جوشكاران بيشتر است.
مطالعات اخيرنشان مي دهندكه افراد نخاعي مشابه عامه مردم جامعه مبتلابه
ناراحتيهاي اسكلتي-عضلاني هستند، ولي ميزان و احتمالا"شدت عوارض درآنان
بيشتراست، ودليل آن هم اين است كه اندامهاي فوقاني بدن آنان براي تحمل وزن،
حركت دادن بدن در وضعيتهاي غيرطبيعي يا نامتعارفي قرارمي گيرند.گلداستين مي
گويد:" اهميت انجام فعاليتها با يك بيومكانيك خوب را نمي تواند بيش
ازحدموردتاكيدقرارداد.به علاوه مشكلات اسكلتي- عضلاني درجامعه افرادنخاعي
ممكن است برروي ناتواني فرد تاثيرخيلي بيشتري داشته باشد. گلداستين چنين
توضيح مي دهد كه:" براي مثال، اگر شما داراي ناراحتي شانه باشيد و
ازويلچراستفاده نمي كنيد، سه يا چهار اندام داريدكه مي توانندجور شانه هاي
شما رابكشند. ولي اگرشما ويلچرخودراهل مي دهيد، ناراحتي شانه مي تواند
برروي توانائي شما جهت حركت، جابجائي وانجام تمامي فعاليتهاي روزمره تان
تاثيربگذارد. اين نوع دردها يا ضايعات مي توانند استقلال آن دسته از
افرادنخاعي را كه كارهاي خودرابا تلاش زيادي انجام مي داد ه اند،
تهديدنمايد".
براساس نظر دكتر
گلداستين: " افت دامنه حركتي( موسوم به كنتراكچر) احتمالا" ازشايعترين
ناراحتيهاي اسكلتي – عضلاني بعدازضايعه نخاعي محسوب مي شود و علت هاي آن هم
زياد هستند. دامنه حركت براي فعاليتهاي مختلف مانند نشستن، جابجا شدن ها
وساير فعاليتهاي انفعالي اهميت بسيارزيادي دارد".
اگرچه مهمترين علت كاهش دامنه حركتي، باقي ماندن طولاني مدت دريك وضعيت
ثابت مانندنشستن زياد است، اما درواقع علل زيادي مي تواند داشته باشد.
گلداستين چنين مي گويد:" اين مشكل مي تواندناشي از اين باشدكه شخص تمرينات
دامنه حركتي راانجام نداده باشد، يا اينكه برخي اسپاسم ها مي توانند باعث
كشيده شدن مفاصل شوند ، درنتيجه مفاصل در وضعيت كوتاه شدگي قرارگرفته
وقابليت انعطاف آنها كم مي شود و دامنه حركت آنها سخت ترمي گردد. يا اينكه
امكان دارد يك عارضه مفصلي مانند آرتريت يا تورم مفصلي باعث كاهش دامنه
حركتي شود. عموما" دركساني كه ناراحتي هاي مفصلي دارند، دامنه حركت اندامها
كاهش مي يابد و بالاخره اين كه ممكن است علت آن استخوان سازي هاي نابجا
باشد .اين عارضه يك حالت غيرطبيعي است كه طي آن استخوان درداخل بافتهاي نرم
اطراف مفاصل به خصوص مفاصلي مانند مفصل ران رشد مي كند."
با اجراي منظم و حفظ دامنه حركتي اندامها به صورت يك تا دو باردرروز و
قرارگرفتن در وضعيت هاي صحيح مي توان از كاهش دامنه حركتي اندام ها جلوگيري
كرد.اگر كاهش دامنه حركتي ادامه پيداكند، دراكثرموارد، گستره اي از تمرينات
حركتي به عنوان درمان توصيه مي شوند. روشهاي تشخيص عوارض مانند عكسبرداري
با اشعه ايكس يا اسكن استخوان معمولا" انجام نمي شود،مگراينكه تمرينات
حركتي موثر واقع نشوند. چنانچه كشش هاي ساده نتوانند مشكل رابرطرف كنند،
ساير درمانها نظير داروهاي ضداسپاسم ، گچ گیریهای پیاپی، و اقدامات جراحي
نيز مي توانند مورداستفاده قرار بگيرند.
گلداستين مي گويد:" بعدازضايعه نخاعي تغييرات زيادي در سوخت وساز استخوانها
به وجود مي آيد. تعادل بين تشكيل استخوان و ترميم آن خيلي سريع به هم ريخته
و منجربه كاهش تراكم استخوان وپوكي آن مي شود".
پوكي استخوان از عوارض خاص كاهش تراكم استخواني بوده كه مي تواند منجر به
شكننده شدن آن گردد. براساس نظر دكتر گلداستين، امروزه پوكي استخوان در
جوامع خيلي شايع شده و مردان و زنان در سالهاي آتي زندگي خودبا آن مواجه
خواهند شد. درانتهاي سنين جواني ودوران بزرگسالي ، مردان وزنان ، بطورطبيعي
حدود نيم درصدازتوده استخواني خودرا درسال از دست مي دهند. اما به محض ورود
خانمها به دوره يائسگي ، كاهش توده استخواني آنان به 2 درصددرسال رسيده
وباعث مي گردد، طي 20 سال چيزي حدود 20 تا 30 درصد افت استخوان داشته
باشند. شكستگي استخوانها معمولا" اتفاق نمي افتد،مگراين كه كاهش تراكم
استخواني به30 تا 40 درصد حد طبيعي خودبرسد.
افت استخوان بعدازضايعه نخاعي خيلي سريعتراتفاق مي افتد. طي 4 تا 6 ماه اول
بعدازآسيب، حدود25 درصد يا بيشتر تراكم استخواني با افت مواجه مي شودوتا يك
ونيم سال بعدازآن ، بيش ازيك سوم توده استخواني دچارافت مي گردد. گلداستين
مي گويد" مقدار كاهش تراكم استخوان در 18 ماه اول بعداز آسيب نخاعي به
اندازه اي زياداست كه مسئله شكستگي بعداز ضايعه نخاعي بايد به عنوان يك
عامل خطر موردتوجه قرارگيرد". بطوركلي يك چهارم ازجمعيت افرادنخاعي طي يك
سال بعداز ضايعه و نيمي ازآنان پس از 10 سال بعدازآسيب نخاعي به حدشكستگي
مي رسند .
باوجوداين كه ما از روش توقف كامل افت استخواني بعدازضايعه نخاعي اطلاع
نداريم ،اما بايستي با اتخاذ يك سري تدابيرآن رابه حداقل ممكن رسانده
تاازشكستگي ها جلوگيري كنيم . قوي تركردن واحدهاي اصلي سازنده استخوانها با
استفاده از آكرونيم CDF ( كلسيم، ويتامين D ، موادپیشگیری کننده
ازکمبودمواد موردنیازبدن) نبايستي فراموش شود . گلداستين مي گويد:" خودداري
ازمصرف سيگار جهت جلوگيري ازتوقف كامل افت استخواني ضروري است ".
براي ارزيابي ميزان و علت پوكي استخوان و بيماريهاي متابوليسمي استخوان مي
توان ازآزمايش خون ( ازجمله آلبومين، كلسيم، فسفات، كراتينين، آلكالين
فسفات ، آنزيمهاي كبدي و الكتروليتها)، آزمايش ادرار (كلسيم 24 ساعته) ،
عكسبرداري با اشعه ايكس و آزمايشات تراكم استخوان استفاده نمود.
روشهاي درماني زيادي براي پوكي استخوان با هدف جلوگيري يا برگشت افت تراكم
استخواني وجوددارند. گلداستين چنين توضيح مي هد كه :" استخوان بافتی با
تحرک خیلی زیاداست و گزينه هاي بسياري براي درمان پوكي استخوان و پيشگيري
از شكستگي وجوددارند". مصرف داروهائي مانند استروژن، بي فسفاتها( اتي
درونات- ديدرونل ، پاميدرونات-آرديا ، آلن درونات- فوسماكس) ، كلسيتونين، و
مدولاتورهاي گيرنده انتخابي استروژن( موسوم به SERMs ) درافرادمسن مبتلابه
پوكي استخوان مورداستفاده قرارمي گيرند.گزارشات اخيردرمورد افزايش خطر
بيماريهاي قلبي عروقي درگروهي اززنان كه براي درمان پوكي استخوان خودعلاوه
بر استروژن،پرژسترون نيز را مصرف مي كردند، نقش استروژن را براي درمان
پوكي استخوان در هاله اي ازابهام برده است. كلسيتونين درگذشته تنها به
عنوان يك داروي تزريقي مصرف مي شده، اما درحال حاضر به صورت اسپري بيني
مورداستفاده قرارمي گيرد. گلداستين هميشه تاكيددارد كه شما بايد
درموردمزايا ،خطرات، واثرات جانبي داروها با پزشك خود مشورت كنيد.
برای درمان افت تراکم استخوان بعدازضایعه نخاعی از روشهای تجربی نیز
استفاده شده است. طی یک مطالعه جدید تحت عنوان ارزیابی تاثیر تحریک
الکتریکی (ES) برافت تراکم استخوانی ، برروی یکی اززانوهای افرادی که مدت
طولانی به ضایعه نخاعی مبتلا بوده اند ،به مدت 3 ماه ES انجام شدو مشخص
گردیدکه تراکم استخوان در زانوی مذکور تاحدی افزایش داشته است، درحالی که
درزانوی تحریک نشده تراکم استخوان همچنان باکاهش مواجه بوده است. محققین
امیدواربودندافزایش تراکم استخوانی رادر زانوی تحریک شده ملاحظه نمایند،ولی
افت تراکم درزانوی تحریک نشده غیرقابل پیش بینی بود. گلدستاین می گوید: این
مسئله به صورتی بود که گوئی بهره حاصله در یک موضع به سود موضع دیگرتمام می
شد. اما متاسفانه بهبودی های ایجادشده در زانوی تحریک شده خیلی سریع
دچارنقصان می گردید. بعداز6 ماه درمان روی یک زانو، هردو زانو به حد نهائی
برمی گشتند. بااین حال طی یک سال پیگیری، تراکم موادمعدنی موجود دراستخوان
هردو زانو 2.4 درصد کاهش داشته است.
متاسفانه شکستگی ها درافرادنخاعی خیلی شایع هستند. اطلاعات بدست آمده
ازمراکزتخصصی و تحقیقاتی ضایعات نخاعی نشان می دهد که 14 درصد ازافرادنخاعی
5 سال بعدازآسیب دچارشکستگی می شوند.این رقم 10 سال بعداز آسیب به 28 درصد
و 15 سال بعدازآسیب به 39 درصد افزایش پیدا می کند. میزان تکرار شکستگی ها
نیز با افزایش سن و ناقص یا کامل بودن ضایعه ارتباط دارد، و در زنان
بیشترازمردان رخ می دهد.
اگرچه بیشترشکستگی ها دراندامهای تحتانی و براثر سقوط ایجاد می گردند ، ولی
افرادی که دارای استخوان های شکننده هستند در موقع انجام فعالیتهای روزانه
مانند دامنه حرکات می توانند دچارشکستگی استخوان می شوند.
گلداستین هشدارمی دهدکه:"شکستگی ها معمولا" فقط بعداز یک اشتباه کوچک ایجاد
می شوند.افراد مبتلا، اغلب بعداز شکستگی چیزی احساس نمی کنند، بنابراین شما
بایستی بعداز هرضربه، حتی ضربه های نسبتا" خفیف هم بدنبال علامت مشخصی از
شکستگی باشید." شکستگیهائی که تشخیص داده نمی شوند ودرمان نمی گردند،دارای
یکسری عواقب خطرناک و جدی خواهندبود که ازجمله می توان به تشکیل لخته های
خون و ایجاد مشکل در جریان خون به اندام ها اشاره نمود.
گلداستین می گوید:"درمان شکستگی ها تاحدی بحث انگیز است. برخی ازپزشکان
شکستگی ها را با گچ گرفتن یا محدودکردن عضو ،درمان می کنند.اما این روش با
خطراتی مانند آسیب های پوستی و زخم های فشاری همراه است. چراکه باوجود گچ
یاآتل ، فردقادربه بررسی پوست خودنخواهد بود. بنابراین من توصیه می کنم که
از آتلهای دو کپه ای استفاده کرده و اطراف نواحی برجسته استخوان ها نیز به
خوبی پد گذاری شود. بااین کارقادرخواهیدبود با برداشتن آتل بصورت یک روز
درمیان پوست ناحیه صدمه دیده را بررسی نمائید".
گلداستین می گوید: داشتن شکستگی باعث می گردد که مقوله دسترسی و جابجائی
فرد بامشکلاتی همراه شود.به خاطر داشته باشید که افرادنخاعی مبتلابه شکستگی
برای بهبودی خودبایستی ماهها وماهها انتظاربکشند.حرکت کردن با ویلچر ، با
وجود پائی گچ گرفته و دراز شده می تواند مشکلات بسیار وخیمی را برای امکان
دسترسی فرد به وجودآورد. حفظ استقلال در منزل ،برای این افراد یک چالش
باورنکردنی محسوب می شود" .
به گفته گلداستین:"
دردشانه درافراد پاراپلژی و تتراپلژی یک مشکل متداول محسوب می شود.دردشانه
ها بعداز ضایعه نخاعی علل مکانیکی بسیار زیادی می تواند داشته باشد.ازجمله:
کوفتگی، گرفتگی ماهیچه، پارگی عضله، التهاب و ورم مفاصل. بااین حال عللی
مانند استفاده بیش ازحد،مشکلات بیومکانیکی ،استفاده ناجورازاندامها تاحد
زیادی ناشناخته اند. ازآنجائی که افرادنخاعی برای اجرای بسیاری ازفعالیتهای
روزانه خود به شانه های خود متکی هستند ، درد این ناحیه اگر چه باعث
ازکارافتادن کامل فردنمی شود ولی می تواند تاثیر بسیارزیادی برروی تضعیف
فعالیتهای او داشته باشد. درمان دردشانه ها نیز همواره موضوعی چالش انگیز
است.
درمان دردشانه ها نیازمند یک بررسی همه جانبه است و باید با بکار بردن
روشهای کوتاه مدت ماننداستفاده از داروها برای کاهش درد و تغییرات
بیومکانیکی و روشهای بلند مدت نظیر ایجاد تغییرات در محیط منزل نسبت به
درمان آن اقدام کرد.
دردهای شانه ها دارای ویژگیهای مختلفی هستند. ممکن است درددریک سمت
وجودداشته باشد،یا اینکه به صورت دوطرفه باشد. امکان دارد علائم درد خیلی
سریع ویا به صورت تدریجی ایجادگردد. ممکن است درد به صورت کوتاه مدت ومنقطع
باشد وباعث محدودشدن فرد شود ویا اینکه به شکل دائمی ومزمن باشد.امکان دارد
افراد هیچ محدودیتی گزارش نکنند ویا اینکه درانجام فعالیتهائی مانند کاهش
فشار، هل دادن ویلچر یا جابجائی ها شدیدا" دچارمحدودیت شود. خواب این افراد
بطورمکرر مختل شده و معمولا" یافتن یک وضعیت راحت دربسترمشکل است.
اگردرد مکانیکی است و درحین استفاده ازشانه ها احساس می شود، درمان بایستی
به سمت بازیابی قوای بدنی ، تعادل، امکان حرکت و نرمی مفاصل معطوف
شود.بنابراین مهم این است که پزشک ،شانه های فرد را ازنظر وجود هر گونه
اختلال مانند ضعف، عدم تعادل وسفتی معاینه کند.
تکرار مشکلات بیومکانیکی معمولا" منجربه دردشانه ها می شود. انجام بیش ازحد
فعالیتهای تکراری، مشکلات جابجائی( برای مثال جابجا شدن از روی کف وان یا
سوارشدن به خودرو)، مشکلات مربوط به وضعیت استقرار بدن و عدم تنظیم مناسب
ویلچر برخی ازدلایل ایجاددرد شانه محسوب می شود.
دربرخی موارد،عدم توازن شانه ها یک مشکل است. هل دادن ویلچر طی سالهای
متمادی می تواندباعث تقویت بیشتر ماهیچه ها ی جلوئی نسبت به ماهیچه های
پشتی شود،اما نه همانند آنچه که درمورد ورزشکاران اتفاق می افتد. بنابراین
برای افزایش تقویت ماهیچه های شانه درپشت معمولا" انجام یکسری تمرینات بدنی
تجویز می شودتا توازن لازم برقرارگردد. البته وقتی که برخی از ماهیچه های
شانه فلج وبعضی دیگر سالم هستند نیز عدم توازن شانه به وجودمی آید.
وزن بیش ازحد نیز می تواندیکی دیگراز عوامل دردشانه ها باشد. دکتر گلداستین
تصدیق می کند که کاهش وزن برای افراد ویلچری یک چالش بزرگ می باشد. وزن
زیاد می تواندمنجر به کاهش قوای شانه ها شده و باراضافه بدن باعث دردشانه
می گردد.
گلداستین شدیدا" بر تطبیق محیط اعتقاددارد.او می گوید:" اگر شما مشکل شانه
دارید، وروزبه روز بدتر می شويد، حوزه فعالیتهای خودرا کمترکنید .چراکه
احتمالا" بدترین چیزی که می توانید برای شانه های خودانجام دهید ،این است
که بیشتر وبیشتر از آن کاربکشید".
درنهایت طرزاستقراربدن و وضعیت نشستن ازعوامل بسیار مهم در درد شانه ها
محسوب می شوند.بنا براظهار گلداستین وقتی با وضعیت انحنا بنشینید(کیفوتیک
یا حالت قوزکردن =Kyphotic) ، کتفهای شما قادربه چرخش نخواهند بود و نمی
توانید شانه های خودرابطورکامل بالا ببرید. درنتیجه این وضعیت شانه های شما
را در حالت بسیاربدی قرارمی دهد.
برای صاف نشستن دریک وضعیت مناسب که مانع ازحرکت آزاد شانه های شود، لازم
است اجازه دهید مجموعه کامل شانه فعالیت داشته باشند.تعدادی از افراد با
اصلاح وضعیت بدن و طرز نشستن توانسته اند بطور قابل ملاحظه ای دردشانه های
خودرا تسکین دهند.
گلداستین تاکنون داروئی را که برای درمان دردشانه ها بخصوص دردهای حاصل از
عوامل بیومکانیکی تاثیر خیلی زیادی داشته باشد، پیدا نکرده است. دائما" در
مورد مصرف داروهای موثر، آزمایشات مختلفی صورت می گیرد. گلداستین می گوید:"
من همیشه افرادرابه توقف مصرف دارو تشویق می کنم،تا راههای دیگر تسکین
راپیدا کنند". گاهی اوقات اسپاسم هم می تواند باعث گرفتگی و عدم توازن شانه
ها شود،که در این مواردمصرف داروهای ضداسپاسم می تواند تاثیر زیادی برروی
درمان درد شانه ها داشته باشد. گلداستین دیگر هیچ نوع داروی استروئیدی را
برای تزریق به هردوشانه تجویزنمی کند،چراکه این کارتاثیر چندانی نداشته و
تحقیقات نشان می دهدکه اگر درنهایت، بیمار نیازبه جراحی داشته باشد
،استروئیدها می توانندبهبودی فردرابه تاخیربیاندازند. او می گوید:"
خطراستفاده از استروئیدها بیشترازمزایا ی آنهاست".
افرادمبتلابه دردشانه معمولا" توانائی جابجائی مناسب و قدرت کم کردن
فشارهای وارده بربدن را که باعث بروز خطر زخم های فشاری می شوند، را ازدست
می دهند.به همین دلیل گلداستین به این افراد اصرار می کند که روشهای تسکین
فشار را بکار گرفته و دائما" تمام پوست خودرا بررسی نمایند.
اگرچه تبدیل ویلچردستی به ویلچربرقی برای افراد مبتلا به درد شانه ممکن است
یک انتخاب منطقی به نظربرسد،اما گلداستین عقیده دارد که این کار دارای
اشکالات زیادی است. اول اینکه ویلچرهای برقی مشکلات دسترسی زیادی دارند .
دوم این که درخیلی از افرادی که ویلچر خودرا به برقی تبدیل می کنند،
دردشانه ادامه پیدامی کند. سوم این که معمولا" بعداز استفاده از ویلچربرقی
اضافه وزن زیادی پیدا می کنند که میزان آن اغلب به 5 تا 10 کیلوگرم درسال
می رسد!. بنابراین ضمن اینکه شخص دردشانه دارد ،باید وزن سنگین خودرا هم
جابجا کند. درنتیجه این روند یک سیکل کاملا" نادرست است."
ازطرفی گلداستین هیچ مدرکی ندیده که نشان دهد استفاده ازویلچر برقی بتواند
ازبروزآسیب های شانه جلوگیری کند واعتقادداردکه احساس نمی شود که استفاده
ازویلچربرقی درطولانی مدت باعث حفظ سلامتی افرادگردد.هل دادن ویلچر دستی
باعث می شود که فرد درطول روزمقداری فعالیت بدنی داشته باشد.همچنین طراحی
ویلچرهای دستی طی چندسال اخیر تغییرات و اصلاحات قابل ملاحظه ای پیدا کرده
است. گلداستین می گوید:" ما نمی دانیم که چه کسی دردشانه خواهدداشت یا
نخواهدداشت.ولی می دانیم که طراحی و مکانیزم هل دادن ویلچرها هیچ وقت
بهترازحالا نبوده است. این موضوع باعث شده که احساس کنیم بهتر است دریک شکل
مناسب باقی بمانیم و تمریناتی انجام دهیم که با عث توازن شانه های ما شده و
وضعیت خوبی را نسبت به ویلچرهای برقی داشته باشیم وازبروزمشکلات شانه ها
پیشگیری نمائیم".
****
منبع:
مقاله "
مشكلات اسكلتي -عضلاني شايع بعدازضايعات نخاعي"
-مترجم: مهندس عباس كاشي- (ohealth2007@yahoo.com) - انتشار : مركز ضايعات
نخاعي جانبازان - مهر ماه 1388 - برگرفته از سایت :
http://www.spinalcord.uab.edu