|
نوشته : افسانه موسوی تصویر گر: امیرمالک صالحی
|
|
|
|
|
به عنوان یک تکنسین اورژانس ، تازه کارم را شروع کرده بودم . دوره های تئوری و عملی مربوطه را گذرانده و آماده خدمت بودم . اولین ماموریتم بود . مرکز تلفن اورژانس ، محل ماموریتمان را ابلاغ کرد . سریع سوار آمبولانس شدیم وآژیر کشان عازم محل ماموریت شدیم . متاسفانه مثل همیشه ترافیک ، خیلی شدید بود . برخی از شهروندان به صدای آژیر و تذکرات راننده آمبولانس توجه لازم را نداشتند . در اکثر مواقع همین مسئله یکی از دلائل تاخیر در رسیدن اورژانس است . هرچه به محل حادثه نزدیکتر می شدیم ، ترافیک سنگین تر می شد و علتش این بود که مردم برای تماشای حادثه ، در مجاورت آن سرعت ، خود را کم می کردند و حتی بعضی از آنها لحظه ای توقف می کردند . غافل از اینکه گاهی اوقات ثانیه ها می تواند برای نجات یک مصدوم ارزش حیاتی داشته باشد . ( فکرمی کنم در این زمینه جامعه نیاز به آموزش دارد ) . نیروهای آتش نشانی در تلاش بودند تا درب خودرو را باز کنند . خوشبختانه درست به موقع رسیدیم ، یعنی قبل از اینکه توسط مردم از داخل خودرو بیرون کشیده شود و این از خوش شانسی مصدوم بود . متاسفانه عدم آگاهی مردم و افراد نا آشنا ، از نحوه امدادرسانی صحیح و برخورد با مصدومین در بسیاری از موارد باعث تشدید آسیب آنان شده است . بطوری که حتی گاهی اوقات علت نخاعی شدن برخی از مصدومین ، همین عامل بوده است .
به خاطر حادثه هنوز گیج بود . خیلی خوب نمی توانست پاسخ بدهد، اما متوجه شدم که می گفت دردی بصورت سوزش و گز گز و مورمور در ناحیه ی گردن و پشت خودش احساس می کند . خیلی آرام دستم را به پشتش بردم و ستون فقراتش را از گردن تا کمر به آرامی لمس کردم ، خوشبختانه هیچگونه حالت غیر طبیعی ، یا حالت پلکانی و نامنظم یا انحراف در آن حس نکردم . به ما یاد داده بودن که در این مواقع باید بنا رو بر آسیب نخاعی مصدوم بگذاریم . به همین دلیل در جابجائی او باید خیلی خیلی دقت می کردم . تصمیم گرفتم ابتدا برای بی حرکت ساختن گردن وپشت او ، از کلارهای بادی نگهدارنده استفاده کنم ، تا از هر گونه حرکت نابجای آنها جلوگیری شود . با اینحال ضمن نگه داشتن سر و گردن او ، با همکاری و هماهنگی سایر همکارانم به آرامی او را از خودرو خارج کردیم. به طور کلی جابجا کردن این گونه بیماران باید با " روش الوار" انجام شود و باید حداقل 3 تا 5 نفر در این کار شرکت کنند . بدین صورت که بدن مصدوم باید همچون یک الوار به صورت صاف جابجا گردد . خلاصه بعد از کنترل علائم حیاتی از جمله نبض ، فشار خون ، دمای بدن و وضعیت تنفسی اش او را روی برانکارد قرار داده و راهی بیمارستان شدیم . از اینکه توانسته بودم یک نفر را از قطع نخاع نجات دهم ، احساس شادی می کردم . البته آن جوان خیلی خوش شانس بود که ما به موقع رسیدیم . چند سال بعد عازم ماموریت بودم . به یک خیابان باریک رسیدیم . آژیرآمبولانس صدا
می کرد . خودروی جلوئی ما خیلی سریع راه را برای ما باز کرد . این حرکت او نشان
از آگاهی و درک او از اهمیت امدادرسانی داشت . .... نگاهم به راننده ی آن افتاد
. قیافه ی او خیلی آشنا بود . بله او همان جوان بود . سالم بود . کمربندایمنی
اش را هم بسته بود .. از کنار او گذشتیم . به عنوان تشکر دستی برایش تکان دادم
. او هم لبخندی زد و با آوردن دستش پاسخ داد . ....از اینکه او را سوار بر
خودرو ( نه ویلچر ) می دیدم ، خیلی خیلی خوشحال شدم . ****
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مرکز ضايعات نخاعی جانبازان
يكم مهرماه هزار سيصد و هشتاد و چهار
Copyright ©2005 Isaarsci.ir