آپنه ... عامل آسیب نخاعی !!!

نوشته : افسانه موسوی

 

 

   
   

www.isaarsci.ir

   

 

 

 

 

 

 

 


وزنم زیاد شده بود ، اما کسی از اعضای خانواده ام از اینکه شب ها خرخر می کنم ، شکایتی نداشت . اما وقتی شبها می خوابیدم ، احساس می کردم نفس نفس می زنم . نفسام کوتاه شده بود   و فکر می کردم دارم خفه می شم . از خواب می پریدم و می نشستم تا به قول معروف نفسم برگرده و حالم بهتر بشه . در طول شب ، چندین بار ، این حالت بهم دست می داد و از خواب می پریدم . همین باعث شده بود که نتونم خوب بخوابم


در طول روز کسل و خواب آلود بودم . دقت و تمرکز حواسم کم شده بود . این حالت حتی بر روی حافظه ام هم تاثیر گذاشته بود . کم کم افسردگی بهم دست داده بود . فشارم رو که می گرفتم ، می دیدم بالاست . خلاصه حال خوبی نداشتم . هنگام رانندگی چشمام سنگین می شد .

 حتی چندین بار ، چند لحظه ای به خواب رفته بودم و کمی کج و کوله شده بودم ، ولی با بوق ماشینهای پشتی و بغلی به خودم اومده بودم . سهل انگاری من باعث شد که بالاخره اتفاقی که نیافتاده بود ، رخ بده. ... تصادف ! .... بله . تصادفی که باعث ضایعه نخاعی من شد . خواب آلودگی ، کم حواسی وبی دقتی و شاید از همه مهمتر نبستن کمر بند ایمنی باعث برخورد من به پشت یک تانکر آبیاری بزرگراه شد . تنها چیزی که از آن لحظه یادم می یاد : یک تانکر آب با چراغهای خطر گردونه که در منتهی الیه سمت چپ قرار داشت . حتی ازلحظه ی برخورد هم چیزی یادم نمی یاد . علتش اینه که تو اون لحظه خواب بودم .


بعد از آن چشمام که باز شد ، لامپهای مهتابی روی سقف اولین چیزی بود که دیدم . تو بیمارستان بودم . وقتی اومدم دستهام رو حرکت بدم ، دیدم نمی تونم . پاهام رو هم نتونستم . درهیچکدوم از اونها اصلا" چیزی حس نمی کردم . فکر کردم دست و پاهامو بسته اند . خدایا چی شده ! چرا نمی تونم حرکت کنم . ..... یه دفعه یاد تانکر افتادم که با سرعت به سمتش می رفتم . تازه فهمیدم که به اون خورده بودم .

مهره های گردنم شکسته بود و دچار ضایعه نخاعی شده بودم . تتراپلژی شده بودم . یعنی از گردن به پائین فلج . به همین خاطراز گردن به پائین نه حس داشتم ، نه حرکت . وقتی فهمیدم نخاعی شده ام ، تمام عالم رو سرم خراب شد .


چند ماهی از آن حادثه گذشت و بالاخره من این واقعیت تلخ را پذیرفتم . کاری نمی توانستم انجام بدم و باید به زندگی خودم ادامه می دادم .
اما بعد از نخاعی شدنم هنگام خواب ، حالت های اون موقع ! یعنی وقفه های تنفسی ! همان حالت های قبل از نخاعی شدنم ! . منتهی خیلی بیشتر وشدیدتر از آن موقع . وقتی تتراپلژی شدم ، عضلات تنفسی ام خیلی ضعیف شدند . من نمی توانستم با قدرت کافی تنفس کنم و هوا را به اندازه ی گذشته از راههای هوايی تنگ شده خودم عبور دهم . اما واقعیت این بود که من این مشکل را از قبل داشتم . اما وقتی از یکی از داروهای ضد اسپاسم ( باکلوفن ) استفاده کردم ، تعداد حمله ها ی من بیشتر و بیشتر شد . به خصوص در حالت طاق باز و بعد از نخاعی شدنم که نمی تونستم تغییر وضعیت بدم ، این حالت به طور چشمگیری شدت پیدا کرد. وقتی سرما می خوردم و دچار احتقا ن بینی می شدم ، که خیلی خیلی وضعم به هم می ریخت .


چند ساله گذشته . من سختی های زیادی کشیدم . اما فهمیده ام که عامل تمام بدبختی های من چیزی بوده به نام " آپنه " . علامتش همانهایی بود که اول داشتم . یعنی : وقفه های تنفسی کوتاه و مکرر درهنگام خواب ، به علت ضعف عضلات تنفسی . عوارضش هم خواب آلودگی های روزانه و اختلالات قوای شناخت است که باعث بروزمشکل دردقت ، تمرکز حواس، توانائی حل مشکلات گروهی و حافظه کوتاه مدت می شود .

 الان می دونم که آپنه خواب ازنظر پزشکی يک عارضه جدی به حساب می آید ، زيرا ازعوامل مهم افزايش ميزان تصادفات وسائط نقليه، بالارفتن فشارخون، افسردگی و حتی مرگ و مير هستش . چاقی يکی از عواملی است که در ميان افراد مبتلا به اين سندرم نسبتا" شايع است . جالب اینه که آپنه بیشتر در مردان دیده می شه .


اون موقع که سالم بودم ، می تونستم اونو به راحتی با کم کردن وزنم و جلوگیری از قرار گرفتن در حالت طاق باز هنگام خواب و استفاده از سیستمی به نام CPAP ( که شامل يک ماسک تنفسی روی بينی و اتصال آن به يک پمپ هوا است ) با موفقيت درمان کنم .
 

****

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان
 يكم مهرماه هزار سيصد و هشتاد و چهار

Copyright ©2005 Isaarsci.ir

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Free Counter
Show Site Stats