در دوران نوجوانی علاقه
زیادی به فعالیتهای ورزشی داشتم . به خصوص از تماشای مسابقات شنا که از
تلویزیون پخش می شد ، لذت زیادی می بردم . روزهای تعطیل واوقات فراغتم را همیشه
در آب و استخر می گذراندم . شور وانرژی من بی پایان بود . شیرجه زدن را خیلی
خیلی دوست داشتم . اما ملق زدن یا به اصطلاح " پشتک زدن " برای من دنیای دیگری
بود .
بعد ازهر بار پشتک زدن نشاط فوق العاده ای به من دست می داد . توی استخر
، به محض اینکه اینکار رو می کردم ، سوت غریق نجاتها از هر چهار طرف استخر بصدا
در می اومد و به من اشاره می کردند که اینکار رو نکنم . البته علامت " پشتک زدن
ممنوع " هم در اطراف استخر زده بودند . اما آنقدر شیطون بودم که به آنها توجه
نمی کردم و تا چشم مراقبین رو دور می دیدم این کار رو می کردم . همیشه تحریک
دوستانم مرا وسوسه می کرد و درخواست آنها برای ملق زدن ذوق وشوق بیشتری را در
من ایجاد می کرد .
تا اینکه یک روز ، اتفاقی که اصلا" فکرش رو نمی کردم ، افتاد . تا اون موقع
شاید بیشتر از 1000 تا پشتک زده بودم و هیچ اتفاقی برای من نیافتاده بود . اما
آخرین بار که می خواستم پشتک بزنم ، وقتی با سرعت به سمت استخر دویدم ، ناگهان
پایم در لبه ی آن سر خورد و بعد از چرخیدن در هوا ، پشتم به شدت به لبه ی تیز
استخر برخورد کرد و توی آب افتادم .چشمهام سیاهی می رفت . متوجه بودم که
دوستانم می خندیدند . اما درد خیلی شدیدی در ستون فقراتم حس می کردم . نمی
توانستم خودم را روی آب نگه دارم . با سختی فریاد زدم : کمک ! کمک ! ....... تا
اینکه نجات غریق ها مرا از استخر بیرون کشیدند . بعد از رسیدن اورژانس و انتقال
من به بیمارستان فهمیدم که دو تا از مهره های پشتم از ناحیه کمری شکسته بود
ووووو .... نخاعم به شدت آسیب دیده بود .
فقط 18 سالم بود که دچار آسیب نخاعی شدم . چندین ماه طول کشید تا مراحل حاد را
گذراندم و بالاخره قبول کردم که از قسمت محل ضایعه به پائین فلج شده ام . از
آنجایی که خیلی جوان بودم و قبل از آسیب دیدگی ورزش می کردم ، بدنم خیلی زودتر
از آنچه که فکر می کردم ، بهبود پیدا کرد . بعد ازگذراندن این مرحله ، و بهتر
شدن وضعیت روحی ام ، اولین کاری که دوست داشتم انجام دهم ، پرداختن به یک رشته
ورزشی بود . راستش بعد ازآن حادثه از استخر می ترسیدم و حتی فکر آب را هم نمی
کردم . تا اینکه بنا به تجویز متخصصین توانبخشی ملزم به آب درمانی شدم .
بعد از مدتی مزایای آب درمانی را به خوبی حس می کردم . وضعیت حرکت مفاصلم و
قدرت عضلات سالم بدنم روزبه روز بهتر می شد . درد و اسپاسمهایم خیلی خیلی بهتر
از قبل شد . اما از همه بهتر وضعیت روحی ام بود که هر روز بهتر و بهتر می شد .
اما نقطه عطف زندگی من زمانی بود که فیلمی از مسابقات المپیک شنای معلولین را
از تلویزیون دیدم . از آن به بعد بود که در واقع در مسیر واقعی ورزش قرار گرفتم
و شنا را بطور جدی شروع کردم .
جوانی ، ورزش کردن قبل از آسیب دیدگی و داشتن
انگیزه موجب شدند پیشرفت چشمگیر داشته باشم و به یکی از قهرمانان کشور تبدیل
شوم .
وقتی در مسابقات پارا المپیک مدال قهرمانی را به گردنم آویختند و سرود وطنم را
نواختند ، اشک شوق از چشمانم سرازیر می شد . بله ! من یک فرد نخاعی بودم که
توانستم به این جایگاه پر افتخار برسم و همه را مدیون ورزش قبل و بعدا ز آسیبم
می دانستم .
****
|